بازهم بوي سيب

کم کم بوي معطر سيب دل هاي بيدار را گرما مي بخشد. بارها وبارها قصه سيب را شنيده ايم و بوي دلنوازش که اهل آسمان آن را نمادي از مادر خوبيها مي دانند.

گويند شبهاي جمعه مادري در سرزميني به نام قادريه به ديدار فرزندش مي رود وهمه خوبان هستي از ازل وشايد تا ابد ميهمان آستان کريم اويند.اما چرا سيب؟ سيب که نمادي از لطافت، مهرباني، آرامش و بسياري از خوبيهاي ديگراست چه نيکو توانسته عشق ومحبت ميان زهرا (که سلام خدا بر اوباد) وحسين (که درودخدا بر اوباد) را براي ما خاکيان ملموس کند.

اندک اندک نواي طبل هايي که در سينه فرياد عدالتخواهي هستند به گوش مي رسد، کم کم فريادهاي

ياحسين(که درودخدا بر اوباد) که پرواضح است نه شيون وناله براي يک مرده بلکه فرياد رسا وشيوايي است که راه روشن مبارزه با ظلم وحمايت از مظلوم را مشخص مي کند در جان ها بلند مي شود.

اگر روزگاري يزيدي بود و حسيني و زينبي، امروز يزيدهاي زمانه که چه فراوان هم شده اند در مقابل حسين هايي قرار گرفته اند که مظلومانه فرياد هل من ناصر ينصرني سر داده اند فريادي که تا عمق همه ممالک بلند شده وعده اي نيز لبيک گويان به وادي حق پيوسته اند. وچه بدبختيم اگر محرم فصل عشق بازي وکسب تکليف سياسي از امام و ولي خود را به عزاداري بي روح و بي معنا بگذرانيم. چه نادانيم اگر حسين را از سياست جدا بدانيم و چه خائنيم اگرآيين زنده نگه داشتن راه حق را با انديشه کوتاهمان به غم و اندوه خالي مبدل سازيم...






گزارش تخلف
بعدی